روایت فجیح قتل غزل از زبان پدرش
روایت فجیح قتل غزل از زبان پدرش : با توجه به اهمیت موضوع قتل غزل حیدرنو مصاحبه و شنیدن صحبت های خانواده وی نیز ضرورت داشت . که پدر مقتول جزئیات جدیدی از این حادثه را بازگو کرد . حادثه قتل زنی 17 ساله در اهواز به دست همسرش و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت .
روایت سوزناک و فجیح قتل غزل از زبان پدرش :
غزل با اجبار ازدواج نکرد
گفته می شود ، غزل به اجبار ازدواج کرده . و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق می کند . و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید می شود به مرد غریبه پناه می آورد آیا چنین ادعایی صحت دارد ؟
روایت فجیح قتل غزل از زبان پدرش : پدر مقتول : هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت . و اتفاقا شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود . دعوای زن و شوهری بین آنها پیش می آمد و بعضی مواقع به خانه ما به حالت قهر می آمد . اما در حد دو سه روز بود و بعد به راحتی سر خانه و زندگی اش بر می گشت .
چرا در سن کم با ازدواج دخترت موافقت کردید ؟
پدر غزل : درسته سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که می خواستیم غزل را به عقد سجاد در بیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم . اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت .
مطالب پر بازدید : حلیمه سعیدی خاله قزی سینما و تلویزیون درگذشت
ناپدید شدن و پراید ناشناس
سوال از پدر : از شبی که غزل خانه را ترک کرد بگویید و اینکه چرا قبل از اینکه از کشور خارج شود کاری نکردید؟
پدر غزل : شبی که غزل خانه همسرش را ترک می کند از سر خیابان سوار پرایدی می شود که ظاهرا این پراید او را تا ترمینال شهرستانها واقع در سه راه خرمشهر رسانده است . و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه پراید از قبل پرداخت شده است .
چرا وسط شهر، ساعت 11 شب هیچ وقت این پراید شناسایی نشد مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
ماجرای بازگرداند غزل از ترکیه چه بود ؟
پدر مقتول : ما روز پنج شنبه از ترکیه به تهران رسیدیم . اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد در حالی که پلیس اینترپل برگهای جهت خروج غزل از کشور ترکیه با ما داده بود با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم.
پس از تایید ورود قانونی غزل به ایران از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مامور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم . اما من مخالفت کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم.
غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند. غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند . که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود.
در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید
پدر غزل : از ابتدا تا انتهای شکایت به پلیس بین الملل را پدر سجاد انجام داد . و وی قضیه فرار غزل به ترکیه را پیگیری میکرد تا اینکه زمانی که قرار بود به ترکیه برویم پدر سجاد گفت: شما به عنوان پدر دختر باید همراه من بیایی چرا که ممکن است غزل را به من ندهند، به همین دلیل در سفر به ترکیه وی را همراهی کردم، و برای اینکه به مشکلی برخورد نکنیم مترجمی از اهل ارومیه را با خودمان به ترکیه بردیم. ابتدا به آنکارا رفتیم و برخی از کارهای قانونی مثل ترجمه شناسنامهها و… در سفارتخانه انجام دادیم.
بعد از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم، پلیس آدرس کمپینهایی که سوریها در آن سکونت داشتند به نام کمپین مرسین و تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد. البته حدود یک هفته در کمپها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل میگشتیم .
از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگویید غزل به شما چه گفت ؟
پدر : من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده . و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد . غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد .
جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد . شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند . او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است .
آیا دخترت این افراد را می شناخت ؟
پدر غزل : اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را می شناختن و عبد جومنگ ( مرد سوری که دخترم را کشانده بود ترکیه ) به آنها پول پرداخت کرده بود .
گفته شده است عبد جمونگ از شما اخاذی کرده است ؟
قبل از اینکه ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شدبود . ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی میکرد، به سجاد میگفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند. یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند.
پرداخت پول به عبد جمونگ
این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود . دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمیگردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.
وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد چرا زندگی اش را خراب کردی میگفت: غزل من را دوست دارد اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمیآمد.
آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون غزل بگذرید ؟
پاسخ پدر : من رضایت نمیدهم ، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کرد م . او نباید با این سنگ دلی دخترم را می کشت نه من نه خانواده از خون او نمیگذریم . روایت فجیح قتل غزل باید درس عبرت شود برای پدر و مادر ها و دختران جوانی که در شبکه های مجازی گول افراد غریبه را می خورند .